عاشقی
85/6/11 :: 9:14 عصر
می میرم برات نمی دونستی می میرم بی تو بدون چشات
رفتی از برم تو نمی دونستی که دلم بسته به سازه صدات
آرزومه که نمی دونستی که من می میدم برات می میدم برات
عاشقم هنوز نمی خواستی که بمونی و بسوزی به سازه دلم
گفتی من میرم تو می خواستی بری تا فرداها گل خوشکلم
برو راهی نیست تا فردا از آب وگِلم از آب و گِلم
سفرت بخیر اگه میری از اینجا تک و تنها تا یه شهره دور
برو که رفتن بدون ما میرسه به یه دنیا نور
برو که رفتن بدون ما میرسه به یه دنیا نور
به یه دنیا نور به یه دنیا نور
سفرت بخید برو گر شکستی زمن می تونی دوباره بساز
غزلی شکسته نا امیدُ خسته تو باز برو
غزلی شکسته نا امیدُ خسته تو باز برو تو بازم برو
نمی خوام بیای نمیخوام میون تاریکی من تو حروم بشی نمی خوام ازت نمی خوام مثله یه شمع بسوزی برام تا تموم بشی
برو تا بزرگی میخوام که فقط آرزوم بشی آرزوم بشی
می میرم برات نمی دونستی می میرم بی تو بدون چشات
رفتی از برم تو نمی دونستی که دلم بسته به سازه صدات
آرزومه که نمی دونستی که من می میدم برات می میدم برات
می میرم برات
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
1895
3
0
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: موسیقی وبلاگ ::